بردیابردیا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

برای پسرم بردیا

پایان 16 ماهگی شازده پسرم

خوشگل مامان عسل بابا امروز  ماهت تموم شد و وارد 17 ماهگیت شدی ماشالا ... دیروز سه شنبه خونه شاینا خانم نی نی پارتی بودیم خیلی بهمون خوش گذشت و کلی هم با دوستات بازی کردی از گارهای جدیدت هم که بگم تقریبا اسم همه چیز و می دونی مثلا بردیا جیش کردی یا پی پی کردی بدو بدو می ری سمت دستشویی یعنی بیام بشورمت یا می گم بلوزت کجاست می ری تو اتاقت و بلورت و میاری یهنی به کل اسم همه چیز و می دونی و وقتی باهات حرف می زنم خوب گوش می دی و انجام می دی دیشب خوابت نمی برد با هم تو اتاقت نشستیمو حرف می زدیم منم موهاتو شونه می کردم بردیا وافعا می فهمدیدی من چی می گم یعنی آخر هوشی خیلی بهت افتخار می کنم ماشالا .... اینم از عکسهای نی نی پارتی...
28 دی 1391

یه ویروس بد

١٨ دی تولد دائی علی بود و همه خونه مامان مینو دعوت بودیم غذا هم کباب بود و از اونجا که خیلی کوبیده دوست داری زیاد خوردی و یه عالمه میوه تازه همش شمع دائی علی رو هم فوت می کردی خلاصه فردای اون روز بیرون روی پیدا کردی اما نه زیاد منم زیاد توجه نکردم آخه سوپ قلم هم بهت داده بودم فکر کردم از اونه ..... شب شد و بابایی اومد گفت فرداش دو تا امتحان داره منم گفتم پس زود بخوابیم و خوابیدیم که شما ساعن 1 یهو از خواب پریدی و نخوابیدی تا 3 که دوباره بیرون روی و همراه با تب وای نمی دونی وقتی دیدم بدنت گرمه چه خالی شدم عزیزم تا ساعت 6 صبح خواب و بیدار بودم که دیدم وژبا وجودی که بهت استامینوفن داده بودم تبت رفته بود بالا بابایی هم بیدار شد و رفتیم بیمارستا...
25 دی 1391

چند تا عکس از شازده بردیا

عشــــــــــــــــق بی انتهـــــــــای مـــــا      چند روز پیش هم رفتیم پیش دکتر نریمان قدت : 79  وزنت : 500/10 وزنت زیاد نشده خوب ولی قدت 3 سانت زیاد شده بود و دکترت بهت پدیا شور داده یه نوع میان وعدست و شیر خشکت هم شد bebejunior . کارهای جدیت هم : توپ شوت کردن تلفن حرف زدن حرف ردن با من (البته من چیزی نمی فهمم) صدا کردن من وقتی هم خرابکاری می کنی بدو دو میای و من و صدا می کنی و دنبال خودت می بری عزیزم قیمتهای وسایلت : شیر خشک ببجونیور : 12000 تومن پوشک پریما: 50000 تومن پدیا شور: 16500 تومن قطره مولتی ویتامین یورو ویتال : 26000 تومن سرلاک : 5000 تومن شیشه شیر...
11 دی 1391

بردیا و نی نی پارتی خونه شازده رادین

پنجشنبه 7 دی خونه شازده آرتین دعوت بودیم همزاد جنابعالی ایشون هم 28 شهریور به دنیا اومده کلی از دوستات بودن و همتون هم مثه هم شیطون دیگه سرگرم کردن شماها برای عکس گرفتن ازتون کار سختی شده تازه وقتی بغل همدیگه می شونیمتون همدیگه رو اذیت می کنید موهای همدیگه رو می کشید یا گاز و ... وای از دست شما فینگیلیها خدا کنه وقتی بزرگ شدین دوستهای خوبی برای همدیگه باشید                                    بعد از نی نی پارتی هم شب خونه عمه نیکا دعوت بودیم اونجا هم کلی خوش گذشت و...
11 دی 1391

دومین شب یلدای شازده پسرم بردیا

انار شیرین مامان دومین شب یلدات مبارک و دومین پاییز زندگیت هم تموم شد و شما گل پسرم بزرگتر شدی  عزیزم شب یلدا خونه دایی مسعودینا بودیم با خاله هات خیلی خیلی خوش گذشت اینقدر شادی کردیم و خوراکی های خوشمزه خوردیم که نگو البته شما هم خوردی هندونه انار و بیشتر دوست داشتی . از کارهای جدیدت بگم که مثه من تلفن و میزاری رو شونت و ادای حرف زدن در میاری  وای نمی دونی چقدر بامزه این کار و می کنی آخه از من یاد گرفتی تو کارهای خونه به من کمک می کنی البته بیشتر شبیه خرابکاریه تا کمک مثلا می گم بردیا این و بنداز آشغالی می ری پرتش می کنی پشت مبل یا تو مینی واشت تو آشپزخونه یا وقتی لباسشویی کارش تموم می شه می خوام پهنشون کنم تند ...
2 دی 1391
1